- چم بییتن
قلق کسی را به دست آوردن، طبع کسی را فهمیدن
معنی چم بییتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(چَ بَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان قنقری پایین (اسفلا) بخش بوانات و سرجهان شهرستان آباده که در 54 هزارگزی باختر سوریان و 5 هزارگزی خاور راه شوسۀ اصفهان به شیراز واقع است. کوهستانی و معتدل است و 350 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه محی. محصولش غلات، چغندر و عدس. شغل اهالی زراعت و قالی بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
رها کردن، از دست دادن، کمک کردن
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن
زیر گرفتن، سواره از روی چیزی گذشتن
گام نهادن
ادرار داشتن، دچار ادرار شدن
خشمگین شدن
شتاب گرفتن
مسموم، مسموم شده
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
درد گرفتن استخوان
جاری و روان شدن، غلتیدن در سراشیبی
در حال کار کردن، روان و جاری بودن
غلتیده شدن
بر راه و رسم کاری تسلط داشتن
خواب به چشم آمدن، خواب آلود شدن
بلند کردن
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
چک بییتن
جلوگیری کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفتن
ترسیدن، به واسطه ی ترس از جایی جستن
گام برداشتن
اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن، ته گرفتن غذا، نشستن برف بر زمین، بلند کردن، شالوده ریختن، اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن
آغاز، آغاز و شروع دوباره ی کاری، طرح چیستان، برقرار شدن
تا خوردن، چروک شدن، گرفتگی دست و پا که در اثر فشار و یا
از کسی خط مشی گرفتن
چرکین شدن
انکار کردن، منکر شدن تعمدی، خواستن
چشم بیشتن
چروک شدن
در نقطه ای ایستادن و انتظار طولانی کشیدن، خسته شدن
سهم خود را گرفتن دریافت حق و حقوق
ماه گرفتگی